اوسمار و آخرین حساب و کتابهای قهرمانی با امید
در سالهای افول سرمربیان برزیلی در سراسر جهان او بیشتر به رگه ایتالیایی خود اتکا میکند، چیزی که فراتر از احساسات و سیاستمدارانهتر
و تاکتیکیتر است. مثل همین که جای وقت گذرانی در جیم باشگاه دو سه هفته ایست یکسره مشغول بالا و پایین کردن کاغذها و مشاوره با
مهرداد خانبان و صحبت با بازیکنان و همراهان برزیلی برای جبران فاصله لعنتی با استقلال است.
پس از توقف استقلال در تبریز و در بازی سپاهان همه چیز برای صدرنشینی آماده بود اما ژوزه مورایس زبان اوسمار را خوب میشناخت.
بنابراین ورژن جدید سپاهان مثل خیلی از بازیهای این طرف سال تسلیم نشد. برای اوسمار و همراهان این مشابه تساوی بدون گل با استقلال
در دربی بود که معلوم نشد چرا آخر بازی به جای بازی انتحاری پرسپولیس هم مسابقه را اداره کرد تا بدون باخت زمین را ترک کند و برای توقف
حریف و سبقت برنامه بریزد، غافل از اینکه کورس قهرمانی لیگ ایران امسال مثل پیست گرندپری موناکو جای سبقت ندارد و انگار پول پوزیشن است
که قهرمان را تعیین میکند.
آنها در این چند هفته بارها سپر به سپر شدهاند اما در لحظه آخر آن شوت بلانکو و آن سر سلیمی آنها را همچنان بهعنوان پیشتاز به جلو میراند.
دیروز اوسمار در تمرین پرسپولیس روی همان استایل همیشگی بازی پرسپولیس، استفاده از گوشها و حرکات دامنهدار تهاجمی تمرین کرد
و به مدافعان سر به هوای تیم بابت موقعیتهای بیشمار در بازی هوادار تذکر داد. اشاره او به لیورپول بود که با گل نزدن در جلو ناگهان برتری خود
را در این فصل به طرز عجیبی از دست داد و در حالیکه فردا میتوانست خداحافطی کلوپ با جام بسیار باشکوهتر باشد اما او بهعنوان سومی
قناعت خواهد کرد. آنها تیمی سبکسر در گلزنی و آسانگیر در دفاع نشان دادند آن هم فقط در سه چهار بازی …
حالا پرسپولیس نگران بازی استقلال و نتیجه نهایی و همینطور بازی اسنقلال خوزستان است که در خانه 4 گل از نساجی خورده اما در بیرون با گلگهر
مساوی کرده و سپاهان را هم متوقف کرده است. آنها در پوزیشن دفاعی در خارج از خانه سادهتر بازی میکنند و یک گلزن تمام عیار سریع دارند
که بازی رفت دو بار گل بیرانوند را روبان بسته است. آنها همچنین یادآور از دست رفتن یکی از دراماتیکترین قهرمانیهای تاریخ پرپسولیس هم هستند
که در آن سال استثنای لستروار جام را در خوزستان بالای سر بردند.
اوسمار در لحظهای از تمرین و درست در زمانی که رنگین کمان روی زمین پل زده بود، سعی کرد این تصویر را به فال نیک بگیرد.
انگار نشانهای برای یک هفته خوب و مطبوع و شاید لحظاتی که در زیبایی به این تصویر جذاب پهلو بزنند. طیفی از رنگ در دوردستی که حتی امید
عالیشاه همیشه جدی را تحت تاثیر قرار داد. وقتی که توی باران و آفتاب شمال چلتوپ بازی میکرد و از لای گل و لای به این رنگها خیره میشد
و فکر میکرد روزی بر این تن آفتاب سوخته ورزیده بهترین رنگها اندازه گرفته خواهد شد.
این خیالاتی است که از سر این دو گذشت. کاپیتان و سرمربی با فصل مشترک زیباترین نقاشی که بالاخره معلمهای فیزیک و جغرافی دقیقا یادمان
ندادند چطور تشکلی میشود!